نام مبارك ايشان: «م;ح;م;د» و نام مادرشان - به اختلاف روايات- «نرجس; ريحانه; سوسن; صيقل; حكيمه; مريم» مىباشد.
تاريخ زادروز آن حضرت - نيز به اختلاف - شب جمعه نيمه شعبانسال 255 ه ، يا 8 شعبان سال256 ه . و يا23 رمضان سال 258 هبه نگارش آمده است.
ليكن مشهور آن است كه تولد با سعادت آن حضرت در شب جمعه نيمهشعبان سال 255ه واقع شده است. اين تاريخ نود هزار و دويست وسى و يك روز(90231) از مبدا هجرت گذشته را نشان مىدهد وبرابر استبا روز پنجشنبه دهم مرداد سال 248(10/5/248) شمسىكه به اتفاق در شهر سامره واقع گرديده است.
كنيه آن حضرت، ابوالقاسم و القاب ايشان: «مهدى، حجهالله;بقيهالله; صاحبالزمان; خلف صالح; منتظر; قائم; خاتم و...»
است (1) .
سيد بن طاوس از ابوجعفر قمى نقل كرده است: در شهر قماخترشناسى بود از قوم يهود كه در اخترشناسى و حساب نجومبرجستگى و مهارت ويژه داشت، روزى «احمد بن اسحاق» او راحاضر كرد و گفت: در فلان وقت نوزادى به دنيا آمده است، طالع اورا بگير و ميلادش را محاسبه كن، اخترشناس ياد شده طالع مولودرا گرفت و درباره محاسبات نجومى [كه از آنها احكام نجوم رااستخراج و استنباط مىكنند] و نظر به عمل آورد، آنگاه رو بهاحمد بن اسحاق كرد و گفت: نمىبينم اين فرزند از آن تو باشد،جز اين نيست كه اين مولود يا پيامبر استيا وصى پيامبر، نجومدلالت دارد اين نوزاد مالك شرق و غرب گيتى مىشود، مالك خشكى ودريا كوه، صحرا و بيابان، حتى روى زمين هيچكس باقى نمىماند جزاين كه به دين او مىگرود و به ولايت او معتقد مىگردد (2) .
1 - در مذاهب يهود، نصارى، مانى، زرتشت و اسلام از انتظارموعودى نجاتدهنده سخن به ميان است كه او خواهد آمد و همه جهانرا اصلاح خواهد نمود، مثلا يهوديان و مسيحيان چشم به راه رجعتحضرت مسيح(ع) دوختهاند. اين سخن برگزيده از كتاب «اشعياء»باب شصت و يكم است.
در مذاهب يهود، مسيح و زرتشت قبل از ظهور نجاتدهنده نيروهاىبدى ظاهر مىشوند، نزد يهود هجوم ياءجوج و ماءجوج، نزد عيسوياناژدها يا جانور «يوحنايى» و پيامبر كذاب، نزد زرتشتيان«مار ضحاك» كه همان «دجال» مسلمانان است.
نزد هر سه ملت نجاتدهنده از دودمان عالى مرتبه خواهد بود، نزديهوديان و عيسويان از نژاد پادشاه اسرائيل، نزد زرتشتيان«سوشيانس» پسر زرتشت است.
مسلمانان نيز معتقدند انهدام نيروى دجال يا پيامبر كذاب بهدست امام غايب انجام خواهد گرفت كه او نيز از اولاد پيامبراسلام(ص) است.
پيروان دين «مانى» نيز معتقدند كه «مانى» در آخر زمانظهور خواهد كرد و نام او «خردشهرايزد» است، وقايعى كه باظهور او مصادف مىشود، عبارت است از علامات شگفتانگيزى كه درآسمان پديد مىآيد و دال بر آمدن «خرد شهر ايزد» مىباشد، اودانش را پيش از تكميل «فرشگرد» به دنيا مىآورد، فرشتگانى ازشرق و غرب به فرمان او فرستاده مىشوند و به همه اهل دنيا پياممىفرستد، اما اشخاص شرور او را انكار مىكنند (3) .
2 - علامه مجلسى در بحار بابى را ويژه اخبارى ساخته كه از طريقكاهنان بر روى الواح و سنگنوشتهها به دست انسان رسيده ومىنويسد:
«چون خبر شكست رستم فرخزاد در جنگ قادسيه به يزدگرد ساسانىفرزند شهريار رسيد، وبه او گفته شد رستم كشته و پنجاه هزار ازنيروهاى او از پا درآمدند، يزدگرد اهل خانه، زن و فرزند را بهقصد فرار از مداين خارج كرد و در برابر باب ايوان مداينايستاد و گفت: سلام بر تو اى ايوان اينك از تو روى مىگردانمليكن يا من به تو باز خواهم گشت و يا مردى از فرزندانم. «وراجع اليك، اناء او رجل من ولدى». كه هنوز زمان او نزديكنشده و روزگار او نرسيده است.
سليمان ديلمى مىگويد: بر امام صادق(ع) وارد و از اين مسالهپرسيدم كه منظور يزدگرد از اين جمله كه يا مردى از فرزندانمبه ايوان كسرى باز خواهد گشت، چيست؟
فرمود: او صاحب شما حضرت قائم به امر خداوند عزوجل است كهفرزند ششم از فرزندان من است كه از يزدگرد متولد گشته پسفرزند او به شمار مىرود (4) .
گفتنى است كه فرار يزدگرد با زن و فرزند چنان كه در سخن بالااشاره شده، دليل آن است كه مادر امام زينالعابدين(ع) در نبردقادسيه اسير نشده چنان كه در حالات حضرت سجاد(ع) پيرامون آنتحقيق به عمل آمد.
1 - (فلا اقسم بالخنس الجوار الكنس) (5) سوگند به ستارگانى كه باز مىگردند حركت مىكنند و از ديدهها پنهان مىشوند.»
اين ستارگان آياازثوابت هستند يااز سيارات ياازكهكشانهاى دور يا از دنبالهدارها ويا...؟ اينها همه پرسشهاى پيچيده فراوانى است كه هركداماحتمال مىروند، و اگر نبود تفسير و تاءويل اهل بيت(ع)، امكاندستيابى به تفسير آنها جدا مشكل بود اگر نگوئيم محال است.
اميرالمؤمنين(ع) با توجه به ويژگيهاى(يادشده) كه خداوند بهآنها سوگند ياد كرده است مىفرمايد: اين ستارگان عبارتند از:
زحل; مشترى; مريخ; زهره و عطارد (6) .
منظور على(ع) سيارات پنجگانه و متداول آن عصر بوده و منافاتىندارد كه امروزه ما سيارههاى اورانوس، نپتون و پلوتون را برآنبيفزائيم چنان كه اين امكان نيز وجود دارد كه در آينده سيارهيا سياراتى كشف و بر آنها اضافه گردند.
علامه طباطبائى(ره) در ميان تفسرهايى كه بر اين آيات بيان شدهاست، اين تفسير را انتخاب كرده كه مراد از صفات يادشده عبارتاست از «استقامت»، «رجعت» و «اقامت» سيارات ياد شدهزمانى حركت متشابه دارند(استقامت) آنگاه برمىگردند و عقبمىروند(رجعت) آنگاه توقف مىكنند و سرانجام به حركت متشابه خودادامه مسير مىدهند (7) .
اين سرگردانى در حركتسبب شد منجمان آنها را «متحيره»بنامند ليكن عجيب است جناب علامه با اين كه در جاى جاى تفسيرگرانسنگ الميزان مىنويسد: هياءت بطليموسى باطل است، در اينجاتفسير آيات مزبور را بر همان اساس باطل قرار داده و سخنان فوقرا به نگارش آورده است.
شايسته است جهت توضيح سخن، ما تفسير آيات را هم بر اساس هياءتقديم (بطليموس) و هم بر پايه هياءت جديد بنگاريم.
اما براساس هياءت بطليموس: غير از ماه و خورشيد اجرام ديگرىچون زهره، مريخ، مشترى، زحل از سيارههاى درخشان، به شمار رفتهولى برخلاف ساير ستارگان(ثوابت) چشمك نمىزنند. -اين امر نشانهنزديك بودن آنها به زمين است- با اين وجود، درخشندگى آنهاگاهى زياد و گاهى كم مىشود- سيارهها هميشه در نزديكى«دايرهالبروج» در آسمان ديده مىشوند.
ما چنانچه اجرام ياد شده را در طول چند شب متوالى نظاره كنيم،مىبينيم كه مانند خورشيد و ساير ستارگان، از شرق طلوع مىكنندو در غرب ناپديد مىشوند، همچنين علاوه بر حركتشبانهروزى مانندخورشيد از ستارگان(ثوابت) عقب مىافتند و به نظر مىرسد كه نسبتبه ستارگان داراى يك نوع حركت از «غرب به شرق» مىباشند، ولىنه تنها رعتحركت از غرب به شرق آنها با سرعتحركت از غرب بهشرق خورشيد تفاوت دارد، بلكه هر يك از اين سيارهها در حركت از«غرب به شرق» خود داراى سرعتى خاص و متفاوت با سيارات ديگراست.
افزون بر اين، سيارات گاهى در مسير خود حركتى غير عادىدارند، از باب نمونه، سياره بهرام(مريخ) حركت غير عادى اووقتى آغاز مىشود كه با خورشيد در حالت «مقابله» باشد(يعنى1800 درجه اختلاف مسير داشته باشند). در اين حالت طلوع آن باغروب خورشيد همزمان است، اگر هنگامى كه مريخ نسبتبه خورشيددر حالت مقابله است، آن را براى چند هفته زير نظر بگيريممىبينيم مريخ ابتداء بهطور عادى در زمينه ستارگان(ثوابت) بهطرف شرق تغيير موقعيت مىدهد(استقامت) ولى پس از چند شب چنينبه نظر مىآيد كه حركت از غرب به شرق آن متوقف مىشود(اقامتاول) سپس به مدت چند شب نسبتبه ستارگان در جهت «شرق بهغرب» حركت مىكند(رجعت، برگشت، قهقراء) و باز پس از چند شبديگر دوباره ظاهرا متوقف مىشود(اقامت دوم) و آنگاه از نو، بهحركت معمولى(متشابه) خود از «غرب به شرق» ادامه مىدهد. ازاينرو اين نوع حركت را «حركت عقبگردى» مىنامند. به هنگامحركت عقبگردى درخشندگى مريخ بيشتر است. حالتى شبيه مريخ درمورد ساير سيارات نيز مشاهده مىشود.
اما براساس هياءت جديد(خورشيد مركزى) بايد گفت: حركت واقعىسيارات را نمىتوان از زمين مشاهده كرد، زيرا زمين پيوسته خوددر حركت است، از اينرو چيزى كه در حركتسيارات شايسته توجهخاص است، ركتبازگشتى(رجعى، قهقرائى) آنهاست، در اين حركتچنين مشاهده مىشود كه سياره در جهتى خلاف جهت عادى خويش حركتمىكند.
قرنهاى زياد توجيه حركتبازگشتى، منجمان را به حيرت افكندهبود، ولى آنان نسبتحيرت و سرگردانى را به سيارات داده و آنهارا «متحيره» مىخواندند تا اين كه «كوپرنيكوس» آن را توضيحداد:
«فرض كنيد كه دايره داخلى -در شكل زير- مدار زمين را به دورخورشيد نشان دهد، و دايره بيرونى مدار بهرام را، زمين كه بهخورشيد نزديكتر است، تندتر از مريخ حركت مىكند، فرض كنيد كهقسمتبالاى تصوير بخشى از كره آسمان باشد كه به منزله زمينهاىبر حركت مريخ و سيارات به شمار آيد».
بنابراين: هنگامى كه زمين در مكان 1- است، مريخ در مكان 1بر كره آسمان ديده مىشود، چند هفته بعد زمين و مريخ هر دو درمدارهايشان جابجا شدهاند، اينك مريخ در نقطه 2 است. وقتى كهزمين از نقاط3 و 4 مىگذرد، خطى كه حركت مريخ را بر كره آسماننشان مىدهد، حركتبازگشتى سياره را توجيه مىكند.
در اين شكل زمين كه از مريخ به خورشيد نزديكتر است، تندتر ازمريخ حركت مىكند (زمين يك دور كامل را در 365 روز مىپيمايد ومريخ در687 روز) در نقطه 1، مريخ بر زمين پيشى دارد و حركتآن مستقيم(از غرب به شرق) است، در نقطه 4، زمين از مريخ جلوافتاده و حركت مريخ بازگشتى(رجعى، قهقرائى) به نظر مىرسد (8) .
در ذيل آيات مزبور روايات فراوانى به چشم مىخورد كه در آنهابه روشنى از حضرت مهدى(ع) سخن به ميان آمده است و اگر نبودتاءويل معصوم(ع)، كسى را ياراى تطبيق بر آن وجود مباركنمىبود.
1- بحارالانوار: ج51، ص 2،15،16،23،24،28،95، نشر مكتبه اسلاميه.
2- همان، ص23.
3- زندهوهومن يسن، صادق هدايت، ص24، 25 چاپ چهارم،تهران 1344ش.
4- بحار: ج51، ص 164.
5- تكوير: 15،16.
6- نورالثقلين، مجمعالبيان و الميزان، ذيل آيه.
7- الميزان، ذيل آيه.
8- حركت اختران، تاليف و تدريس نگارنده در موسسه پژوهشهاى فلكى و نجومى، قم.